اندیشکده، بزرگنمایی تهدید، ادبیات سیاستگذاران آمریکا برای جنگ افروزی و جلب ثروت
به گزارش لیتن، اندیشکده آمریکایی کاتو در مقاله ای به بررسی آثار مخرب فرهنگ بزرگنمایی و دمیدن بیش از حد بر خطرات تهدید کننده آمریکا پرداخت و نوشت: بزرگنمایی تهدید که ریشه تاریخی دارد منجر به تصمیم سازی ها درباره بودجه های نظامی و ورود آمریکا به جنگ ها می شود.
به گزارش گروه بین الملل خبرنگاران، اندیشکده کاتو در این باره نوشت: یک هیستری (هیجان شدید) بی وقفه بر اخبار رسانه ها، افکارسنجی ها و فرایند سیاست گذاری آمریکا حاکم است. گفتمان امنیت ملی در آمریکا به گونه ای است که تهدیدات کوچک را نیز خطری برای موجودیت آمریکا تعبیر می کند و با زیاده روی در بزرگنمایی تهدیدات، تهدید را به گونه ای غیر از آن جلوه می دهد که مناسب پدیده های داخلی و خارجی است. با تغییر معنای تهدیدات، منابع مالی و نظامی که واشنگتن برای مواجهه با این تهدیدات تخصیص می دهد نیز متناسب و سازنده نیست.
نتیجه این امر، تدوین یک سیاست خارجی تهاجمی و نظامی گرایانه ای است که پول مالیات دهندگان را به هدر می دهد و خصومت های بین المللی علیه آمریکا بر می انگیزد و منجر به وقوع جنگ های بی دلیل شده و نظارت هایی که قانون اساسی برای استفاده از زور قرار داده را از میان بر می دارد.
در این مقاله با اشاره به تاریخچه این ادبیات اغراق در تهدید در میان سیاستگذاران آمریکایی آمده است: 100 میلیون نفر در جنگ هایی که در اوایل قرن بیستم رخ داد جان باختند ولی از 1945 کشورها از جنگ دوری جستند و جنگ بین ملت ها کم شد و دیگر خبری از فتح یک کشور توسط کشور دیگر نیست... باوجود این که جنگ های داخلی، فرقه ای و قومی در نقاط مختلف دنیا دیده می شوند اما می توان گفت که دنیا پس از جنگ دنیای دوم به مراتب از خطر جنگ دورتر است اما در این میان، آمریکا همچنان روی خطرات دنیا متمرکز است بطوری که 77 درصد مردم آمریکا داعش را تهدید موجودیتی برای این کشور می دانند و نسبت به تهدید ایران و کره شمالی نیز نگرانند. این ترس درباره چین و روسیه نیز وجود دارد.
این مقاله درباره ریشه های این فرایند می افزاید: دمیدن در تهدید اصطلاحی است که کارشناسان برای توصیف سبقت دریافت لفاظی بر واقعیت ها استفاده می کنند و نخبگان از این دمیدن در تهدید برای ایجاد نگرانی و اولویت دادن و ضروری قلمداد کردن آن استفاده می کنند.
در ادامه این مقاله با ذکر نمونه های تاریخی از این نوع اغراق در تهدید آمده است: در طول دوران استعمار در آمریکا، گزارش های اغراق آمیز از تهدید فوری هجوم فرانسوی ها به کوه های آلگنی منجر به ترس از تهاجم به آمریکای شمالی تحت استعمار انگلیس شد و این ترس منجر به جنگ هفت ساله ای شد که تا دریای کارائیب، غرب آفریقا و جنوب آسیا را نیز درگیر خود کرد.
این اندیشکده دوران جنگ سرد را دوران سیاه دمیدن بر تهدید خوانده و نوشت: ارزیابی هیجانی از خطر اتحاد جماهیر شوروی سیاستگذاری در زمینه امنیت ملی آمریکا را به گونه ای شکل داد که گویی آمریکا در معرض قیامت هسته ای است.
البته یکی از درس های جنگ دنیای دوم این بود که نباید تهدیدات احتمالی را دستکم گرفت و باید به موقع عمل کرد چرا که دستکم دریافت آن می تواند هزینه سنگینی به همراه داشته باشد چه بسا واکنش به موقع اروپا به رایش سوم هیتلر می توانست نتیجه دیگری داشته باشد. از این رو در دوران جنگ سرد تصور آمریکایی ها این بود که شل کردن فشار بر مسکو می تواند به تهاجم منجر شود.
با این حال، این بزرگنمایی منجر به بروز واکنش بیش از اندازه و هدر رفت بودجه نظامی، لشکرکشی های خطرناک و مداخلات بیشمار آمریکا شد.
این اندیشکده با اشاره به دوران پس از جنگ سرد، نوشت: وقتی که امپراطوری شوروی فروپاشید و آمریکا دشمن ژئوپولتیک خود را از دست داد و آمریکا دچار خلاءی شد که کالین پاول در سال 2012 از آن به عنوان خلاء بهترین دشمن یاد کرده بود. در این جا بود که سیاستگذاران نگرانی های دیگری دست و پا کردند که این بار محور شرارت، تروریسم، گسترش تسلیحات کشتار جمعی، تجارت موادمخدر نام داشتند و آنها را تهدیدات عمده برای امنیت دنیای و آمریکا جلوه دادند.
در ده سال بعد از فروپاشی دیوار برلین یعنی از 1989 الی 1999، ارتش آمریکا درگیر ماموریت های متنوع خارج از آمریکا بود. عملیات پاناما، عملیات سپر صحرا و توفان صحرا در عراق، عملیات سومالی 1992 الی 1993، عملیات هوایی در مناطق یوگوسلاوی سابق 1995 الی 1999 از عمده آنها بوده اند.
حملات 11 سپتامبر سیاستگذاران امنیت ملی را شوکه کرد و برای آنها اینگونه فرض شد که آمریکا تحت تهدید حملات تمام عیار است. از این رو توان نظامی، اطلاعاتی و انتظامی آن به مقابله با تهدید تروریسم مترکز شد و کنگره انبوهی از بودجه ها برای افزایش قابلیت مقابله با تهدید تروریسم در اختیار گذاشت، تصمیمی که معلوم شد فراتر از حد نیاز بود.
در انتهای این مقاله، 5 دلیل عمده برای این گرایش در سیاستگذاران آمریکایی برای بزرگنمایی در تهدید ذکر می کند:
- سیاست خارجی توسعه طلبانه آمریکا برای سازمان و شرکت های خصوصی و دولتی سود و منافع فراوانی به همراه داشته است و متعاقب آن این سازمان ها نیز تلاش دارند که از طریق دمیدن بر تهدید این منافع را حفظ کنند.
- قدرت نظامی افسارگسیخته آمریکا این جسارت را به سیاستگذاران داده تا سیاست خارجی توسعه طلبانه ای تدوین و آمریکا را مدام در مداخلات نظامی در دیگر کشورها وارد کنند.
- هفت دهه پیگیری این سیاست خارجی توسعه طلبانه منجر به بوجود آمدن طبقه ای از روشنفکران در واشنگتن شده که خود را تمام کمال در خدمت این سیاست قرار داده اند. این افراد برای کسب حمایت از اقدامات نظامی، در اثراتی که مسائل خارجی ممکن است برای امنیت آمریکا به همراه داشته باشند، اغراق می کنند.
- سیاست آمریکا همواره به تندروی اهمیت بیشتری می دهد و از این رو برای این که نقطه ضعف یا انفعالی از سوی آمریکا به دیگر نقاط دنیا ارسال نشود، سیاستگذاران بر بزرگنمایی تهدید می دمند.
- رسانه ها در این بزرگنمایی تهدید همدست هستند. انتشار اخبار و روایت های ترسناک از تهدیدات پیش رو به تقویت نگاه جنگ طلبانه کمک کرده و منافع رسانه ها در دمیدن بر این تهدیدات است.